به گزارش بنکر (Banker)، آبان سال 96 همزمان شد با زلزله مرگبار کرمانشاه که باعث زیانهای جانی و مالی زیادی به هموطنان مان در این استان شد. در همین راستا شماره دوم ماهنامه بیمه داری نوین در آذر همان سال و همزمان با همایش بیمه و توسعه پرونده ای را به همین موضوع اختصاص داد. در این بین صنعت بیمه از جمله نهادهای پیش قراول در مسیر کاهش و مهار خطرات سوانح طبیعی از جمله زلزله و سیل است. از سوی دیگر بیمه سوانح طبیعی نیازمند همگرایی همه نهادهای مرتبط با این حوزه است. از دولت و شهرداری ها گرفته تا رگولاتوری های حوزه ساختمان، بیمه و در نهایت مردم. در میزگرد پیشرو اگر چه در غیاب فعالان بیمه ای انجام شد ولی مسائلی مطرح شده که می تواند به عنوان سرفصل های جدید در شماره های بعد روی انها بحث شود.
پرفسور محسن غفوری آشتیانی، بنیانگذار و استاد تمام پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله و رییس انجمن مهندسی زلزله ایران، دکتر کیارش ناصر اسدی، استادیار دانشگاه زنجان و پژوهشگر در حوزه زلزله دکتر محمدرضا ذوالفقاری، دانشیار دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، دکتر هومن معتمد، استادیار پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله در میزگرد «زلزله،اکنون، آینده» حضور دارند. این میزگرد دردانشگاه شهید بهشتی و بعد از پایان همایش بین المللی زلزله شناسی که در سالن همایش های این دانشگاه برپا بود. حضور اساتید خارجی طبعا مغتنم بود به همین خاطر در کنار میزگرد مصاحبه ای هم با آقای دکتر پائولو باتسورو، استاد دانشکده مطالعات پیشرفته پاویا، از ایتالیا انجام شد که هر دو از پی می آید.دغدغه مندان مهار خطرات زلزله را به خواندن این میزگرد و مصاحبه دعوت می کنیم.
* زلزله و دیگر سوانحه طبیعی امروزه به یک چالش جدی تبدیل شده و با وجود اینکه هزینه زیادی از سوی دولت صرف می شود اما مردم همچنان بعد از زلزله (منهای سه ماه اول) تنها هستند. به نظر شما علت چیست
آشتیانی: در حال حاضر دولت، یک بیمهگر مجانی است به این معنا که وقتی حادثهای مثل زلزله یا سیل رخ میدهد به مردم کمک و عملاً جبران خسارت میکند؛ اگرچه در قالب یک وام کمبهره بخشی از هزینۀ ساخت بناها (در روستاها تا 60 متر و در شهرها تا 80 متر مربع) را پرداخت میکند و در کنار آن در قالب وام، 30 الی 40 میلیون و همچنین 10 میلیون خدمات غیر مستقیم، اما رایگان مانند سیمان مجانی یا مهندسی مجانی ارائه میکند؛ اما معمولاً این وام بازنمیگردد؛ به این ترتیب میتوان دولت را یک بیمهگر مجانی دانست.
طبق مقررات فعلی اگر فردی در خیابان با خودرو بد رانندگی و تصادف کند اورژانس حتی اگر خلافکار هم باشد او را به بیمارستان منتقل میکند و مجانی معالجه صورت میگیرد. دولت نیز هنگام زلزله چنین رفتاری دارد؛ اما تصور کنید که دولت به فردی که بد رانندگی کرده است علاوه بر معالجه یک اتومبیل نو نیز بدهد ـ که چنین چیزی امکانپذیر نیست ـ ولی در صنعت ساختمان عملاً چنین اتفاقی میافتد؛ یعنی دولت یک خانه به شما میدهد؛ چنین روندی سبب میشود؛ اول اینکه ایجاد انگیزه در مردم نسبت به رعایت اصول ایمنی کمرنگ شود. دوم اینکه وقتی دولت پوشش حمایتی دارد؛ چرا مردم باید خانههایشان را بیمه کنند. در این فرآیند اگرچه دولت انساندوستانه رفتار میکند؛ ولی اثر منفی بر مردم و جامعه دارد.
* آیا در این مورد مطالعهای انجام شده است؟
آشتیانی: مطلع نیستم. شخصاً از افرادی که سؤال کردم هیچ انگیزهای ندارند و بسیاری معتقدند که اگر اتفاقی بیفتد دولت کمک میکند.
اسدی: افراد معمولی اگر مجبور نباشند؛ حتی بیمة شخص ثالث اتومبیل را هم نمیخرند؛ کما اینکه ضریب نفوذ فروش حق بیمة بدنة ماشین بسیار کمتر از ثالث است. از سوی دیگر شرکتهای بیمه هم علاقه ندارند وارد این عرصه شوند؛ چون ریسک بالایی دارد.
معتمد: مشکلی که وجود دارد تلقی مردم از ریسک در زندگی است. ما ایرانیها از لحاظ فرهنگی خطراتی که به چشم خود به صورت روزمره و ماهانه و هفتگی نمیبینیم فراموش میکنیم و سوانح طبیعی نیز چون با دورة بازگشت طولانی هستند خود به خود از سپهر فکری افراد خارج میشوند. تأثیر آن را میتوان در نرخ نفوذ پایین بیمه و بعد از آن نرخ نفوذ بیمة غیر زندگی و سوانح دید.
* بیمههای پایه را در نظر بگیرید چندان عقب نیستیم.
معتمد: نرخ نفوذ بیمه در ایران نسبت به کشورهای در حال توسعه و همردة ایران پایینتر است. در بسیاری از کشورها نرخ نفوذ بیمه به حالت اشباع رسیده است؛ مثلاً در کشوری مانند ژاپن دیگر قرار نیست بازار گسترش یابد؛ بلکه نوع خدمات متفاوت میشود؛ ولی در ایران بازار گستردهای برای بیمههای زندگی و غیر زندگی وجود دارد؛ به تعبیر دیگر تقاضای نهفتهای در این بازار وجود دارد به شرط آنکه این تمایل فعال شود. بیمة سوانح نیز جزئی از آن است.
* چگونه میتوان این روند را تغییر داد؟
آشتیانی: عملکرد ما مردم را به خرید بیمه تشویق نمیکند؛ به تعبیر دیگر اگر بدانم آسیب میبینم و نمیتوانم این آسیب را جبران کنم؛ از طرفی کسی نیست به من کمک کند خود به خود سراغ بیمه خواهم رفت؛ بنابراین باید در مردم انگیزه ایجاد کرد. در پاسخ به این سؤال که چرا مردم بیمهنامه نمیخرند؟ دو نکته وجود دارد؛ اول اینکه احساس نیاز نمیکنند و دوم اینکه شرایط اقتصادیشان مناسب نیست.
* سؤال اصلی اینکه چگونه باید احساس نیاز در آنها به وجود آید؟
آشتیانی: اگر مردم بدانند کسی نیست که خسارتشان را جبران کند؛ خودشان دست به کار میشوند.
* به نظر میرسد دولت در ابتدا باید مقررات را اصلاح و استانداردها را تعریف و تقویت کند.
آشتیانی: قوانین میتوانند به گونهای تغییر کنند که برای عدهای انگیزه ایجاد شود و برای عدهای اجبار باشد. دولت باید پلتفرمهایی ایجاد کند تا مردم مجبور به خرید بیمهنامه شوند؛ مثلاً قانونی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه زمانی میتوانید در خانهای اقامت داشته باشید که آن خانه بیمه داشته باشد یا وقتی میتوانید با اتومبیلتان رانندگی کنید که بیمه داشته باشد. برای اجاره کردن نیز میتوان بیمه را اجبار کرد یا برای خرید خانه اجبار وجود داشته باشد که خانههایی خریداری شوند که بیمه داشته باشند یا یک مهندس وقتی میخواهد ساختمانی بسازد آن ساختمان باید گارانتی شود دولت میتواند اجبار کند که مهندس برای گارانتی خود بیمه بخرد. نکتۀ اصلی اینکه دولت در سوانح نباید خسارت مردم را جبران کند؛ بلکه مکانیزمهای لازم انگیزشی و اجباری ایجاد کند تا مردم خود بیمهنامه بخرند؛ همچنین دولت پولی را که برای سوانح مختلف هزینه میکند در قالب یک صندوق قرار و به آن سیستم دهد. صندوق بیمة همگانی حوادث طبیعی تقریباً قصد چنین کاری دارد.
* یک بعد این ماجرا مردم و یک بعد قوانین هستند؛ اما بعد سوم نیز اینکه آیا دانش و توان فنی برای مدیریت چنین سیستمی را داریم یا نداریم؟
آشتیانی: پارامترهای مختلفی باید کنار یکدیگر قرار گیرند و افراد جامعه نیز نفع خود را در خرید بیمهنامهها ببینند در این صورت، مهمترین انگیزه برای مردم ایجاد شده است؛ اگر بیمه را به یک فرآیند علمی تبدیل کنیم و در عمل ساز و کارهای بیمهای بر پایههای درست قرار گیرند خود به خود بیمۀ سوانح به یک صنعت سودآور برای شرکتهای بیمه و مردم و اقتصاد کشور تبدیل میشود.
* اما دربارۀ اینکه بیمة سوانح اجباری شود یا نشود نیز باید بیشتر بحث کنیم.
معتمد: من تصور میکنم بیمۀ سوانح باید اجباری شود؛ ولی مکانیزم اجباری شدن آن باید به گونهای باشد که با قوانین کشور تناقض نداشته باشد. شاید بر اساس قانون اساسی نتوانیم مردم را مجبور کنیم که بیمهنامه بخرند.
* امکان تفسیر وجود دارد.
معتمد: نکتۀ دیگر اینکه ما نمیتوانیم صبر کنیم که همة مردم آگاه شوند بعد اجباری یا اختیاری کنیم. همه میتوانند با هم شروع شوند. به نظر من بهترین روش آموزش به مردم این است که مردم طعم شیرین بهرهمندی از مزایای چنین مکانیزمی را بچشند.
* اگرچه نظر شما درست است؛ اما چگونه میتوان بدون وقوع زلزله طعم آن را چشید؟
آشتیانی: شاید مردم حس نکنند که بیمه به آنها کمک خواهد کرد؛ یعنی چندان برایشان قابل تصور نیست که بیمه پس از وقوع زلزله میتواند به آنها کمک کند؛ بنابراین یکی از راههای انگیزه، قانون و فاکتور بعدی ایجاد اعتماد است.
* لطفاً به تجربۀ دیگر کشورها اشاره کنید؟
آشتیانی: مردم کشور ایتالیا از نظر فرهنگی شبیه ایرانی هستند. آنها تلاش بسیاری کردند تا صندوق ایجاد کنند؛ ولی موفق نشدند و به صورت پنهانی حق بیمه دریافت میکنند.
صنعت بیمه باید پویا باشد و ایدههای بیمهای ارائه کند تا افراد مختلف جذب شوند. نکتۀ دیگر آنکه اغلب مردم ایران به بیمهها چندان اعتماد ندارند.
* چگونه میتوان اعتماد از دست رفته را بازسازی کرد؟
معتمد: باید مکانیزمهایی طراحی شوند تا مردم احساس کنند که بیمهنامهها به صورت عادلانه تنظیم و صادر شوند؛ از طرفی مردم باید باور کنند وعدههایی که دریافت میکنند واقعی هستند و روزی محقق خواهند شد. این نکته اهمیت بسیاری دارد؛ وقتی شرکت بیمه به وعدۀ خود پایبند باشد و آن وعده بر اساس محاسبات فنی انجام گیرد، طبعاً اعتماد بازمیگردد.
* ولی در سیل اخیر شرکتهای بیمه بسیار بهتر از دولت عملکرد کردند.
آشتیانی: این گروه یعنی آقای ذوالفقاری، آقای اسدی و آقای معتمد و من، وظیفۀ ارزیابی عملکرد مدیریت ریسک و بیمۀ کشور را در هیئت ویژۀ سیلاب ریاست جمهوری بر عهده داشتیم.
اسدی: مجموع خسارتی که صنعت بیمه از کل خسارت سیل پرداخت کرد نسبت به دولت، خسارت زیادی نبود.
* طبق بررسیها، شرکتهای بیمه حدود 400 میلیارد تومان خسارت پرداخت کردند و برآورد دولت از کل خسارات، هشت هزار میلیارد تومان است؛ به تعبیر دیگر کمک دولت 20 برابر خسارات پرداختی بیمههاست.
ذوالفقاری: صنعت بیمه توانمندی بیمه کردن را ندارد.
* ولی شرکتهای بیمه چنین چیزی اعتقاد ندارند. اول اینکه وقتی دولت کمک بلاعوض میکند انگیرهای برای خرید بیمه وجود ندارد. دوم اینکه دولت حتی در بیمه کردن جادهها یا پلها یا مدارس مشارکت لازم را نمیکند و وقتی هم به سازمان برنامه و بودجه و آقای نوبخت معترض میشویم؛ ایشان علناً میگوید که آنقدر بودجه کم داریم که به بیمه نمیرسد؛ در حالی که اگر دوراندیش باشیم متوجه میشویم که هزینۀ بیمه کردن بسیار اندک است.
ذوالفقاری: دوستی از من میپرسید که شما خانهتان را بیمه کردهاید من گفتم؛ بیمه میکنم در صورتی که بقیۀ افراد بیمه نکنند؛ چون اگر من تنها بیمه کنم بیمه توانایی پرداخت خسارت من را دارد؛ ولی اگر شماها هم بیمه کنید شرکت بیمه توانایی پرداخت خسارت من را نخواهد داشت.
* ولی تصور نمیکنم اعتقاد شما با واقعیتهای بازار همخوانی داشته باشد؛ چون اساس بیمه تابع اعداد بزرگ است و اگر همه خانههایشان را بیمه کنند شرکت بیمه میتواند یک فرآیند اقتصادی را در مورد بیمۀ سیل کلید بزند.
ذوالفقاری: وقتی بنیاد مسکن برای 30 روستا به صورت چشمبسته بیمه میخرد شما چقدر میتوانید اعتماد کنید؟
* شرکتهای بیمه به موقع به تعهداتشان عمل کردند؛ چون بیمۀ اتکایی کرده و ریسک را درون خود نگه نداشته بودند؟
ذوالفقاری: وقتی خسارت اتفاق افتاد رئیس بیمة آرمان گفت که چرا باید خسارت بپردازیم یقة شهرداری را بگیرید و یقة نظام مهندسی را بگیرید. در حالی که این شرکت خانهها را بیمه کرده بود.
آیا باید صنعت بیمهای را که مدیرش این چنین فکر میکند و هنگام وقوع خسارت، دنبال مقصر است، تأیید کرد؟
* ولی شرکت بیمۀ آرمان به موقع به تعهداتش عمل کرد. میتوانید از بیمۀ مرکزی پرس و جو کنید؛ بنابراین ادعای شما چندان صحیح نیست. شعار شرکت بیمۀ تجارتنو هم این بود که تا آخر با سیلزدهها هستیم.
ذوالفقاری: پرتفولیوی آنها کوچک است.
* بحث پرتفوی نیست. آمارهای بیمۀ مرکزی نشان میدهد آنها به تعهداتشان عمل کردند. به نظرم نیاز است که با شرکتهای بیمه و بیمۀ مرکزی بیشتر ارتباط داشته باشید و مستند به آمار صحبت کنید. با اینکه طبق قوانین بیمة مرکزی هیچ شرکتی نمیتواند بیشتر از سرمایهاش تعهدات بدهد.
معتمد: مشکل ما همین است شرکتهای بیمه در ایران، سرمایة لازم، برای پذیرش تعهدی در ابعاد سوانح طبیعی بزرگ را ندارند.
* همانطور که بیان کردم بیمه کسب و کاری است که از قانون اعداد بزرگ تبعیت میکند؛ یعنی افراد زیادی، حق بیمه پرداخت میکنند؛ ولی 5 و حداکثر 10 درصد خسارت میبینند.
آشتیانی: بیمه و انتقال ریسک، تحریک یک مفهوم عاطفی در انسانهاست؛ اگر بیمهگر بتواند تعریف عاطفیای که افراد از پذیرش ریسک و مسئولیت ریسک و انتقال ریسک دارند ارتقا دهد آنها بیمه میخرند. طبیعتاً صنعت بیمه باید این موضوع را در مردم تحریک کند تا آنها نگران شوند و برای ماشین و خانۀ خود بیمه خریداری کنند. در اصل، مفهوم مدیریت ریسک را در افراد تحریک کند تا آنها بیمه بخرند. صنعت بیمه و مدیران بیمهای اصلاً با اصلیترین مفهوم یعنی مدیریت ریسک آشنا نیستند.
* شما به راحتی مدیران بیمهای را قضاوت میکنید. شرکتهای بیمه قوانین و مقررات سختگیرانهای در مورد ریسک از محاسبات درست فنی تا ذخیرهگیری و اتکایی دارند.
ذوالفقاری: معتقدم؛ باید بیمة سوانح طبیعی را با بیمههای دیگر جبران کرد. قانون عدد بزرگ برای همۀ بیمهها پاسخ میدهد؛ به این معنا که پول مردم را برای کسانی که خسارت دیدهاند هزینه میکنیم؛ اما حداکثر خسارت از متوسط سالیانه خیلی بیشتر نیست؛ اگر یک شرکت بیمۀ زندگی در سال به طور متوسط سه میلیارد خسارت داشته باشد، در سالی که اپیدمی بیاید یا بیماریای شایع شود حداکثر چهار میلیارد خسارت خواهد داشت؛ ولی در سوانح طبیعی، ممکن است شرکت بیمه 10 سال خسارت قابل توجهی نداشته باشد، ولی در سال یازدهم سانحهای روی دهد که مجبور شود هزار برابر از متوسط خسارت سالیانه (معادل حق بیمۀ خالص)، غرامت پرداخت کند.
* به همین دلیل شرکتهای بیمه از بیمۀ اتکایی استفاده میکنند.
ذوالفقاری: یکی از ظرفیتها توانمندی اتکایی است؛ اما بحث این است که صنعت بیمه در مجموع چقدر ظرفیتِ نگه داشتن ریسک را دارد و اصلاً چقدر با مفهوم استفادۀ صحیح از پوشش اتکایی سوانح آشناست. این مفاهیم هنوز جا نیفتادهاند.
* با وجود تحریمها اتکایی به خارج از ایران غیر ممکن است؛ ولی با این حال مکانیزمهایی همچون کنسرسیوم و … طراحی شدهاند و مجبور هستند که ریسکها را داخل ایران نگه دارند؛ ولی برای اطلاع شما باید بگویم که بیمۀ مرکزی معاونتی برای این مسئله دارد و کاملاً بر نگه نداشتن ریسکهای بزرگ، درون یک شرکت نظارت میکند. به نظرم ارتباطتان را با بیمهها افزایش دهید.
معتمد: قبل از تحریمها بیمة اتکایی داشتیم؛ اما نرخ نفوذ بیمۀ سوانح تفاوت زیادی با حال حاضر نداشت.
* بیمة سوانح شاید متفاوت از بیمههای بازرگانی باشد؛ اما پذیرش ریسک و سپس نگه نداشتن ریسکهای بزرگ در درون شرکتهای بیمه یک اصل مهم در صنعت بیمه است.
ذوالفقاری: عامل اصلی، بیمة مرکزی است. بیمة مرکزی به عنوان ارگان ناظر و تنظیم کننده (رگولاتور)، وظیفة نظارت بر بازار و حفظ ظرفیتها را دارد و باید بر رقابت ناسالم و نرخشکنی و نگه داشتن ظرفیتها و خرید اتکایی نظارت کند. ساختار بیمة مرکزی به ویژه فعالیت در مسیر توسعۀ بیمۀ سوانح طبیعی به تقویت نیاز دارد.
معتمد: علت اینکه عملکرد بیمۀ سوانح در ایران مناسب به نظر میرسد این است که تا به حال با سوانح روستایی و حداکثر سوانح در شهرهای کوچک مواجه بودهایم. در صورت بروز سوانح در شهرهای پر جمعیت، مشکل کار مشخص خواهد شد.
آشتیانی: صنعت بیمۀ ایران تا چه حد مبتنی بر دانش فنی روز دنیاست؟ صنعت بیمۀ ایران تا چه میزان بر پایۀ ریسک حرکت میکند؟ رگولاتوری تا چه میزان متناسب با دانش و فناوری روز دنیا صنعت را نظارت میکند؟ اینها سؤالاتی هستند که صنعت بیمه باید به درستی به آنها پاسخ و نقاط ضعف خود را پوشش دهد. مردم تصور میکنند صنعت بیمه نتوانسته است پاسخ مناسبی به نیازهای بیمهای آنها بدهد. منظور از نیازها جلب اعتماد مردمی برای خرید بیمهنامه است.
من بیمة زلزله داشتم؛ اما بعد از دو سال از پرداخت حق بیمه منصرف شدم؛ چون فردی که از آن بیمهنامه خریده بودم اصلاً منزل من را ارزیابی فنی نمیکرد. بعد از دو سال متوجه شدم نمایندگی بیمه فقط پول من را میخواهد. با توجه به برخورد وی برداشت من این بود که ایشان فقط میخواهد به من بیمه بفروشد بدون اینکه آسیبپذیری خانۀ من را به درستی ارزیابی کند؛ بنابراین به این نوع بیمه اعتماد نکردم.
آیا شرکتهای بیمه توانگری لازم را دارند؟ آیا در شرکتهای بیمه محاسبات توانگری به صورت علمی انجام میشود؟ اینها از مسائل مهمی هستند که شرکتهای بیمه باید به صورت جدی به آنها فکر و چالشهای موجود را رفع کنند.
* صحبتهای شما درست است و سالهاست چنین انتقاداتی را به صنعت بیمه داریم. نکتة دیگر اینکه رگولاتوری در ایران بیمشکل نیست سالها در ایران دامپینگ و نرخشکنی داشتیم. وزیر نفت در همایش بیمه و توسعه اعلام کرد که از نرخ شرکتهای بیمه در تعجب است؛ بنابراین بخش زیادی از صحبتهای شما درست است در صنعت بیمه به مدیریت ریسک توجه لازم نمیشود؛ البته دو الی سه سال است که بحث حاکمیت شرکتی مطرح شده است و اینکه شرکتهای بیمه باید کمیتة ریسک و کمیتة حسابرسی داخلی داشته باشند. اخیراً چند شرکت بیمه کمیتة ریسک شهرت ایجاد کردهاند از طرفی سهم نگهداری بیمهها چندان مطلوب نیست؛ ولی این مسئله به تحریمها بازمیگردد که امکان انتقال ریسک به خارج از کشور را نداریم.
اسدی: ما نزد همة مدیران شرکتهای بیمه رفتهایم و با همة آنها صحبت کردهایم و به همة آنها گفتهایم که اگر میخواهید پولساز و موفق باشید برای مسئلة سوانح مدلینگ ایجاد کنید. پاسخ همة آنها این بود که صحبتهای شما کاملاً درست است؛ اما الان که ما بیمه میفروشیم چه نیازی به این کار داریم. همة آنها میگفتند که باید واقعاً اینطور باشد؛ چون بازار فروش آنها چیز دیگری است.
* صنعت بیمه به عنوان حلقهای از زنجیرۀ اقتصاد طبیعتاً درگیر مشکلات دیگر بخشها میشود و مشکلات خود را نیز به حلقههای دیگر انعکاس میدهد.
معتمد: بیمة مرکزی میتواند در این زمینه بهتر عمل کند و شرکتهای بیمه نیز به اندک قانع نباشند؛ ولی آیا رگولاتور و شرکتهای بیمه همة قطعات پازل ما هستند؟ بهتر است قطعهقطعه پیش برویم؛ مثلاً در ابتدا سراغ دولت، سپس مجلس و نهادهای مدنی برویم.
آشتیانی: شرکتهای بیمه باید با دانش بیمهای روز و بر پایۀ ریسک عمل کردن و روشهای نوین بیمهای بیشتر آشنا شوند و خود را در این زمینهها تقویت کنند.
ذوالفقاری: میتوان آنها را به چند بخش از جمله قوانین حاکم بر بیمه، نیروی انسانی، منابع مالی و ارتباطات خارجی تقسیم کرد.
در بخش نیروی انسانی در کشور خلأ جدی وجود دارد؛ دانشگاهها باید نیروی انسانی تربیت کنند. اصلاً در بخش مدیریت ریسک سوانح طبیعی، خلأ نیروی انسانیِ درککنندة اهمیت مدیریت ریسکِ سوانح وجود دارد و این فقط خواست صنعت بیمه نیست؛ بلکه در تمام مجموعهها چنین خواستهای وجود دارد؛ اگر شرکت پتروشیمی، مدیر ریسک داشته باشد دیگر تصمیمگیری دربارۀ خرید بیمه یا نخریدن آن برعهدۀ مدیرعامل این شرکت نیست. مدیر ریسک همچون مهندس پروازی که اجازه میدهد هواپیما پرواز کند یا پرواز نکند مدیرعامل را وادار میکند تا برای آن مجموعه بیمه خریداری کند؛ به تعبیر دیگر جایگاه سازمانی مدیر ریسک در کشور در هیچ یک از ارگانها تعریف و تربیت نشده است. صنعت بیمه نیز از این نیرو محروم است.
از نظر سرمایۀ صنعت بیمه، شرکتهای بیمة دارای سرمایه زیادی نیستند ؛خصوصیسازی سبب شده تا آنها را خرد کنیم لذا یکی از راهکارها یافتن راهی برای افزایش سرمایه در شرکت های بیمه است.
ذوالفقاری: قوانین حاکم بر صنعت بیمه در حوزۀ سوانح طبیعی قوانین هوشمندی نیستند.
معتمد: در کارگروه بیمه و مدیریت ریسک در کمیتة سیلاب ریاست جمهوری به راهکارهایی اشاره کردیم که مستقیماً به مشکلاتی که آقای ذوالفقاری اشاره کردند پاسخ میدهد.
منابع انسانی صنعت بیمۀ ایران متخصص نیستند؛ بنابراین دانشگاهها و مؤسسات صنفی مربوط به بیمه باید نیروی انسانی را آموزش دهند باید از ظرفیت داخلی استفاده شود؛ حتی در صورت لزوم از ظرفیتهای خارجی استفاده شود.
* به نقش دولت از دو منظر بپردازید؛ دولت باید استانداردهایی ایجاد و مردم را اجبار کند تا آن استانداردها را رعایت کنند؛ مثلاً ساختمانها، بیمة زلزله داشته باشند. از این زاویه به مسئله بپردازید.
آشتیانی: سیاستهای کلی دولت، بحث بیمه را با صنعت ساخت و ساز درگیر میکند؛ یعنی یک سیاستگذاری کلان در کشور انجام شده است که باید صنعت ساخت و ساز را با فرآیند بیمه و مسائل اقتصادی درگیر کنیم؛ به تعبیر دیگر وام با ایمنی ساختمان، بیمه با ایمنی ساختمان و … باید با یکدیگر درگیر باشند. چنین سندی وجود دارد؛ اما در قوانین بیمهای هیچ کدام از اینها رعایت نمیشوند؛ یعنی دولت خود اولین نقضکنندة این تفکر است. مسئلة ساختمانسازی، بیمه، اقتصاد، وام و … را باید با یکدیگر تلفیق کنیم و ایمنی را به عنوان عامل برتر اقتصادی بدانیم؛ به تعبیر دیگر ساختمان ایمنتر، بیمة کمتر یعنی ساختمان باید بیمه داشته باشد و ساختمانی که ایمنتر است حق بیمة کمتری پرداخت میکند.
بیمه در نظام مهندسی و صنعت ساخت و ساز باید جزئی از ساختمان باشد؛ از طرفی صنعت بیمه باید از آن استقبال کند. صنعت بیمه تا به امروز از این موضوع استقبال نکرده است و به جای اینکه از وزارت مسکن استقبال و بیمه را با صنعت ساخت و ساز تلفیق کند از این فرآیند دوری کرده است.
* حال باید چه اقداماتی برای مقابله با این نقیصه انجام داد؟
آشتیانی: صنعت بیمه تصور میکند در این کار نفعی نیست.
* شاید دولت در این زمینه نقشآفرینی درستی نمیکند؟
آشتیانی: دولت، بیمة مرکزی است.
ذوالفقاری: نقش مجموعة دستگاهها و سازمانهای حاکمیتی در توسعۀ بیمۀ سوانح طبیعی باید چگونه باشد؟ دولت در این میان چند نقش دارد؟ اولین بحث، کمپین عمومی است؛ به عبارتی کمپین مدیریت ریسک، بیمه را به عنوان یکی از آیتمهای مدیریت ریسک در آحاد جامعه ارتقا دهد؛ به تعبیر دیگر سطح آگاهی عمومی مردم را برای خرید بیمه افزایش دهد. میتوان از ابزارهای تشویقی و تنبیهی برای افزایش نفوذ بیمه استفاده کرد. اخیراً لایحهای برای مدیریت بحران مطرح شده است مبنی بر اینکه همۀ دستگاههای دولتی ملزم هستند بیمه را برای زیرساختها تهیه کنند؛ از سوی دیگر طبیعتاً صنعت بیمه ممکن است ابزارهای لازم برای ارزیابی ریسک و نرخ پوشش و در نهایت ارزیابی خسارت را در اختیار نداشته باشند؛ مثلاً در کشور، استانداردهای قبولشدة ساخت و ساز نداریم تا صنعت بیمه متناسب با آن استانداردها ریسکها را قیمتگذاری کند. پراید و پژو دو استاندارد متفاوت دارند و صنعت بیمه تکتک پرایدها را چک نمیکند تا بداند به کدام چقدر بیمه بدهد؛ بلکه این مجموعه را در یک بسته قرار میدهد. در کشور ما سیستمهای ممیزی، بسیار بد عمل میکنند؛ اگر ساختمانها شناسنامه داشته باشند و سیستمهای ممیزی خوب عمل کنند؛ کار صنعت بیمه برای بیمه کردن راحت میشود و دیگر نیازی نیست که تکتک آنها را مورد بررسی قرار دهد.
معتمد: امروز نهادهای مختلفی از جمله دولت، صنعت بیمه و مردم در زمینة بیمة سوانح با یکدیگر مرتبط هستند و چرخۀ معیوبی وجود دارد که کسی نمیخواهد از این چرخه خارج شود. به نظرم لازم است یکی از بازیگران این چرخه، قاعدتاً دولت، نظم این بازیِ سنتی را بر هم بزند. صنعت بیمه اعلام میکند که به دلیل مشکلات، نمیتوانم محصول جدیدی ارائه کنم و برخی از مردم نیز معتقدند؛ ما تا به امروز بیمهنامه تهیه نکردهایم و هیچ اتفاقی نیفتاده است و دولت خسارتها را پرداخت میکند. لازم است کسی این بازی را بر هم بریزد و این تغییر نیز حتماً با درد (اقتصادی و اجتماعی) توأم خواهد بود.
* چرا تصور میکنید دردناک است؟
معتمد: دردناک از این جهت که اگر قرار باشد چنین سیستمی بیاید باید آموزش ببینند و باید نیروهای صنعت بیمه متخصص شوند و وضعیت بودجه مشخص شود و همة اینها انرژی میبرد و احتیاج به تفکر و برنامهریزی دارد. یارانهای که به سوخت داده میشود نیازمند طراحی و هدفمندی بیشتر است.
* اگر به قبض برق، 50 هزار تومان افزوده شود شاید هیچ کس متوجه آن نشود؛ گرچه باید اعلام شود؛ ولی کسی آن را حس نمیکند و میتواند به صندوق برود و ذخیره شود.
معتمد: خیلیها نمیفهمند و خیلیها هم میفهمند.
* ولی مردم اثر مالی آن را حس نمیکنند.
ذوالفقاری: به طور متوسط اگر در سطح کشور حدود 30 واحد مسکونی را بیمه کنیم و به طور متوسط روزی هزار تومان با سالی 32 دلار میتوان همۀ ساختمانهای کشور را تا حدود 60 متر مربع بیمه کرد.
* مکانیزم مکمل دیگر اینکه وقتی خانهای اجاره میکنید بیمة زلزله داشته باشد.
معتمد: پرداخت حق بیمه از طریق این ساز و کار با تأخیر روبهرو خواهد بود؛ چون مردم هر ماه خانۀ خود را اجاره نمیدهند و نمیفروشند؛ بنابراین جریان مالی به دستآمده منظم نخواهد بود که مطلوب صنعت بیمه نیست.
ذوالفقاری: دولت باید از یک سیستم اجباری یا از ابزار تشویقی یا اهرم تنبیهی استفاده کند؛ مثلاً اگر فرد 360 هزار تومان حق بیمه میپردازد دولت به عنوان ابزار تشویقی 200 هزار تومان کمک کند. ابزار تنبیهی آن اینکه اگر خانۀ فردی بیمه نبود و با خسارت مواجه شد هیچ کمک دولتیای صورت نگیرد؛ اگر بیمه داشت مقدار مشخصی کمک دولتی صورت گیرد. تقریباً مثل بیمة کشاورزی.
اسدی: از مجموع صحبتهای دوستان و صحبتهایی که در کمیتة سیل داشتیم باید بگویم که بیمههای تجاری عموماً علاقهای به بیمه کردن سوانح طبیعی ندارند؛ چون خسارتی که باید پرداخت کنند بالاست؛ مثلاً در آمریکا اجبار است که اگر فردی میخواهد در یک ایالت کار کند باید تعدادی ساختمان را بیمة زلزله یا بیمة توفان کند. فلوریدا هر چند سال یک بار توفان شدید رخ میدهد.
* بنابراین ابزار اجبار در اغلب کشورها وجود دارد.
اسدی: بله به یک طریق دیگری یعنی به جای اینکه خود مردم را اجبار کنند؛ بیمهها را اجبار میکنند تا بخشی از پرتفوی خود را به بیمة حوادث اختصاص دهند.
در کشورهایی همچون ایران، ترکیه و غیره به این دلیل که صنعت بیمه قوی نیست، نمیتوان افراد را مجبور به خرید بیمۀ زلزله کرد؛ به همین دلیل صندوقهای مختلفی تشکیل میشود. امروز بیمة تجاری مشکل دارد؛ بنابراین ما باید به سمت بیمه کردن عمومی مثل تشکیل صندوق بیمه برویم.
ما با سازمان مدیریت بحران، جلسهای داشتیم و آنها نیز مشتاق هستند که این اتفاق بیفتد؛ چون معتقدند؛ پولی که هر چند سال یک بار به بازسازی اختصاص میدهند کم نیست؛ حال اگر در شهرهای بزرگ، سوانحی اتفاق بیفتد، نمیتوانند خسارت آنها را پرداخت کنند؛ به همین دلیل یکی از ارگانهایی که خواستار تشکیل صندوق بیمه است سازمان مدیریت بحران است.
از نوع برخورد دولت با این قضیه به نظر میرسد؛ عملاً نمیخواهد صنعت بیمه را به این سمت حرکت دهد؛ بلکه دنبال این است که صندوقی ایجاد شود و سراغ بیمههای تکمیلیِ سوانح طبیعی برود؛ بنابراین اگر بخواهیم از دید دولتی به این قضیه بنگریم تقریباً هدف دولت صندوق است؛ بنابراین دولت روی قوانین سوانح تمرکز کرده است.
معتمد: اگر دولت دست به اقدام نزند به زودی مجبور میشود چنین کاری انجام دهد. ما تاکنون سانحة شهری در ایران نداشتیم.
* لطفاً بگویید دولت در این رابطه باید چگونه اقدام کند؟
معتمد: معتقدم؛ فوریترین اقدامی که میتوان در این رابطه انجام داد اصلاح لایحة موجود است. لایحة صندوق، اشکالاتی دارد که اگر از لحاظ فنی و قانونی برطرف نشود همانطور که 15 سال است میان مجلس و شورای نگهبان در رفت و آمد است همچنان در رفت و آمد خواهد ماند.
* مهمترین ایرادِ لایحه چیست؟
ذوالفقاری: مهمترین ایراد آن، بزرگ شدن دولت و مغایرت آن با اصل 44 است؛ طبق لایحه اگر دولت به صندوق کمک کند هزینهای بر دولت وارد میشود؛ در عین حال با تشکیل این صندوق فرهنگ مدیریت ریسک و مسئولیتپذیری ارتقا مییابد. دولت حاضر است از جیب خود خسارت پرداخت کند؛ ولی حاضر نیست از طریق بیمه این مسئله راهاندازی شود و بزرگترین اشکال آن همین نکته است.
* راهکارهای جایگزین چه راهکارهایی هستند؟
ذوالفقاری: باید درست دفاع شود.
آشتیانی: صندوق در مدت 15 سال در قالب یک دید فرآیندی و دانشی شکل گرفت؛ اما در این مدت تحولات بسیاری اتفاق افتاده است. این قانون در طول 15 سال همان ساختار قبلی خود را حفظ کرده و قرار گرفتن نظرات مختلف در آن این قانون را به یک چهل تکه تبدیل کرده است. نکتة مهمتر اینکه صندوق، طراحی نشده است؛ به تعبیر دیگر برای نوشتن یک قانون باید مطالعه و طراحیای صورت بگیرد حداقل یک طراحی کوچکی صورت بگیرد تا بدانیم با چه اعداد و ارقامی مواجه هستیم از طرفی بیمة مرکزی نیز هیچگاه روی آن سرمایهگذاری نکرده است. در مدت 15 سال اگر این صندوق را یک بار طراحی میکردند متوجه میشدند که با چه چیزی مواجهاند. این قانون مبهم است و مشخص نیست چه چیزی از آن استخراج میشود.
* آیا این قانون از جایی الگو گرفته است؟
ذوالفقاری: در شروع تقریباً از بیمة صندوق فرانسه الگو گرفت و در ادامه با مسائل عدالت اجتماعی و شرعی مواجه و از بعد فنی خارج شد. معیارهای فنی آن بحث حقوق و صیانت اموال است که دولت به آن اموال دسترسی دارد و باید مراقب بود همچون صندوقهای دیگر تبدیل به منبع مالی در دسترس دولت برای مشکلاتی به غیر از سوانح نشود. نرخگذاری و توانگری و انتقال ریسک نیز از مباحث مهم هستند. اینها هیچ کدام مبنای محاسباتی ندارند؛ یعنی هر کسی اعدادی داخل آن قرار داده و فرضیهای بوده است؛ به همین دلیل در مجلس نیز از آن دفاع فنی نشده است.
ذوالفقاری: یکی از سؤالات مجلس شورای اسلامی این است که مردم در مقابل هزینهای که میکنند چه خدمتی دریافت میکنند؟ یعنی مشخص نیست ما به ازای پولی که ماهانه پرداخت میشود، چیست.
آشتیانی: جلسهای که با بیمة مرکزی در این مورد داشتیم از ما میخواستند که نرخی ارائه کنیم تا پولی بگیریم. بیمة مرکزی و بدنة آن هیچگاه روی این صندوق سرمایهگذاری نکردند. بانک جهانی به CPI ترکیه چندین میلیون دلار پول داد و این صندوق طراحی و ایجاد شد. حال ما میخواهیم این صندوق را در ابتدا ایجاد، سپس طراحی کنیم و برای ایجاد آن حتی نمیخواهیم مقدار کمی هزینه کنیم.
معتمد: در جلسهای با همکاران بیمۀ مرکزی آنها گفتند که ما میدانیم چه کاری انجام دهیم و قیمتگذاری و فروش بیمه کار ماست. شما فقط یک عدد به ما بگویید ما بقیة آن را انجام میدهیم در حالی که این کار اشتباه است.
* آیا به صورت موردی به آنها اثبات کردید.
معتمد: بله. شاید دلیل این اختلاف نظرها آن باشد که دانش مدلسازی سوانح وارد نظام بیمهای کشور ما نشده است مدیران ارشد نیز با آن آشنا نیستند.
اسدی: برای جمعبندی این قضیه باید بگویم که صندوق سوانح، ایدة خوبی است. این صندوق از 15 سال پیش مطرح و لوایح آن نوشته شد؛ اما چندین اتفاق افتاد؛ اول اینکه بانک جهانی خواست که این کار انجام شود؛ بنابراین مطالعة اولیهای صورت گرفت؛ اما این مطالعة اولیه مغفول ماند و عدهای معتقد بودند که اطلاعات به کشورهای بیگانه ارسال میشود؛ بنابراین این پروژه متوقف شد. یکی از علل توقف آن در 15 سال پیش همین مسئله بود؛ اما بعد از مدتی شکلگیری آن مجدداً آغاز شد. یکی از ایرادات شورای نگهبان به لایحۀ تشکیل صندوق، مربوط به نرخ بود. آنها معتقدند که در لایحه باید مشخص شود که هر خانواده چقدر پرداخت و در ازای آن چه خدماتی دریافت میکند.
این نشان میدهد که معلوم نیست صندوق قرار است چه کاری انجام دهد و فقط لایحة آن نوشته شده است. طی صحبتهایی قرار بود این صندوق طراحی شود؛ ولی هنوز اتفاقی نیفتاده است. این لایحه مخاطرات بسیاری از جمله سیل، زلزله، توفان و … را شامل میشود؛ ولی اصل خسارت روی سیل و زلزله است. خسارت سیل قابل توجه است و مسئولان که تغییر میکنند روند حرکت آن نیز متوقف میشود؛ مثلاً بعد از آقای همتی متوقف شد.
ما یک جلسة خوب با آقای همتی داشتیم و ایشان مشتاق تشکیل این صندوق بودند؛ ولی آن را به بازوی تحقیقاتی و آموزشی بیمة مرکزی، پژوهشکدة بیمه واگذار کردند. برای طراحی صندوق باید کل ایران مدلسازی شود و پروسة سنگینی است و هزینهای که قرار است برای آن صرف شود در مقابل کل کار هزینة کمی است؛ ولی حاضر نیستند آن را پرداخت کنند.
مسئولان که تغییر میکنند اولویتها نیز تغییر میکنند؛ مثلاً تا زمانی که آقای همتی در بیمۀ مرکزی حضور داشت اولویتش تشکیل این صندوق بود؛ اما با تغییر ایشان، رئیس پژوهشکده نیز تغییر کرد و این روند متوقف شد.
* لطفاً نقش نهادهای مدنی و مردم را در این مورد بررسی کنید.
آشتیانی: باید مردم به این نکته برسند که بیمه برای آنها مفید است. معتقدم؛ باید مردم را هدایت کرد تا زمانی که حاکمیت به وظیفة خود به درستی عمل نکند، نمیتوان از مردم انتظار زیادی داشت. ما همیشه نقش حاکمیت و مجلس و صنعت بیمه را کنار میگذاریم و فقط به نقش مردم اشاره میکنیم. اتفاقاً حاکمیت باید فرآیندها را در صنعت ساخت و ساز و توسعة کشور، علمی و فنی تدوین کند و ما رد پایی از دانش بیمه در قوانین، توسعة ساخت و ساز، مسئلة شهرداریها، معاملات مسکن و … قرار دهیم. بیمه باید اعتماد مردم را جلب کند و نرخها و قراردادهای بیمهای عادلانه باشند و من حس کنم که بیمه توانمند است و میتواند در روزهای مبادا به کمک من بیاید؛ اگر همة این موارد رعایت شود؛ اما مردم به سمت بیمه نرفتند در آن صورت باید اقداماتی انجام داد.
امروز مردم با روند موجود بهترین اقدام را انجام میدهند؛ چون میدانند؛ اگر خسارتی وارد شود دولت به آنها کمک میکند؛ به همین دلیل به سمت بیمه حرکت نمیکنند. مردم همیشه از دولت میخواهند تا همۀ کارها را انجام دهد؛ یعنی ما دولت را قهرمان میدانیم و انتظار داریم همة مسائل را حل کند؛ بنابراین مردم در ردة آخر قرار میگیرند. حاکمیت و مجلس و قوانین باید وظایف خود را درست انجام دهند تا مردم به سمت مشارکت حرکت کنند.
ذوالفقاری: در اینجا میتوان به دو نکته اشاره کرد؛ یکی ایجاد آگاهیِ عمومی برای مردم که طبیعتاً چنین موضوعی وجود دارد اینکه سوانح طبیعی خطر هستند و میتواند پشت در خانهتان اتفاق بیفتد و وقتی این آگاهی عمومی (استفاده از رسانهها) ایجاد شد؛ نکتۀ دیگر ایجاد توقع در مردم است؛ اگر مردم ندانند که اگر بهداشت را رعایت نکنند فلان بیماری اتفاق میافتد؛ بنابراین بیماری شایع میشود و مردم میمیرند و هیچ اتفاقی هم نمیافتد؛ بنابراین در کمپین اول نیاز است که به مردم آگاهی بدهید که نیاز به آب سالم دارید تا بیمار نشوید؛ وقتی مردم به این باور رسیدند در آنها ایجاد توقع کنید.
* آیا در این رابطه تجربههای خارجی نیز وجود دارد؟
معتمد: ساختار کشور ما بسیار متفاوت است. مدیریت رسانههای جمعی در ایران تا حدود بسیار زیادی در اختیار دولت است ما به طور مستقیم نمیتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم که خودشان شروع به تبلیغ کنند. من قضیه را به شکل تجربة واکسیناسیون در کشورهای دیگر میبینم. اتفاقاً اینجا هم باید کمترین انتظار را از مردم داشت و همانطور که دولتها واکسیناسیون را اجباری کردند و مردم به تدریج متوجه شدند که این کار فایده دارد و نتیجة آن را در طول سالیان بعد دیدند و کمکم این فرهنگ نهادینه شد؛ بنابراین در بیمة سوانح نیز نباید انتظار داشت که مردم طلایهدار باشند.
* نمیخواهم از کلمة طلایهدار استفاده کنم؛ اما مردم به سهم خود چطور میتوانند مؤثر باشند؟
معتمد: در این صورت مردم را دو قسمت میکنم؛ افرادی در جامعه حضور دارند که به اهمیت قضیه آگاه هستند و لازم است که از ظرفیتی که در اختیار آنهاست استفاده شود و این فرهنگ گسترش یابد؛ اما این جمعیت بسیار اندکاند و اگر بخواهیم فقط به این جمعیت کوچک متکی باشیم آگاهیرسانی از طریق آنها زمان زیادی میبرد. جامعة علمی میتواند به اقدام اولیه کمک کند.
اسدی: ایران از نظر فرهنگی به گونهای است که مردم به انتقال سینه به سینه اطمینان بیشتری دارند تا اینکه از تلویزیون بشنوند؛ مثلاً در ابتدای ایجاد بیمة تکمیلی سلامت، کسی سراغ آن نمیرفت؛ ولی الان همه دنبال آن هستند. برای مقاومسازی نیز به همین شکل است. خیلی از ساختمانها امروز مقاومسازی نمیکنند؛ ولی اگر همسایة کناری مقاومسازی کند و از دولت کمک بگیرد این کار را انجام میدهند.
علاوه بر رسانهها تشکلها نیز در این امر اهمیت دارند. متأسفانه بدی سوانح طبیعی در همه جای دنیا به ویژه در ایران این است که چون فاصلة بین سوانح زیاد است مردم فراموش میکنند؛ مثلاً رودخانة قمرود را به پارکینگ تبدیل کردند؛ اما چند سال پیش سیل آمد و همة اتومبیلها و مردم را با خود برد.
* مردم فراموش میکنند؛ ولی شهرداری و … نباید فراموش کنند.
اسدی: منظورم این است که انتقال سینه به سینه کمک بسیاری میکند؛ وقتی قانون بستن کمربند ایمنی اجبار شد مردم نسبت به آن مقاومت نشان دادند؛ ولی امروز همه عادت کردهاند و بلافاصله بعد از نشستن روی صندلی کمربند خود را میبندند.