روزی يک مرد ثروتمند، پسر بچه كوچک خود را به يک روستا برد ، تا به او نشان دهد ، مردمی كه در آنجا زندگی میكنند، چقدر فقير و تهیدست هستند.
آن دو يک شبانه روز در خانه محقر يک روستايی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!
پدر پرسيد: آيا به زندگی آنها توجه كردی؟
پسر پاسخ داد: بله پدر
و پدر پرسيد : چه چيزی از اين سفر آموختهای؟
پسر كمی انديشيد و به آرامی گفت: فهميدم كه ما در خانه يک سگ داريم، اما آنها چهار سگ داشتند.
ما در حياط خانه يک فواره داريم، اما آنها رودخانه بزرگی دارند كه نهايت ندارد.
ما در حياط خانه فانوسهای تزيينی داريم، اما آنها ستارگان بيشماری دارند.
حياط ما به ديوارهايی محدود است، اما باغ آنها بیانتهاست.
با شنيدن حرفهای پسر، زبان پدر بند آمده بود.
پسر بچه اضافه كرد: متشكرم پدر، تو به من نشان دادی كه ما چقدر فقير هستيم!
فقیر ما هستیم که با پنج روز اضافه کردن به یا انه ها همه چیه سیستم مالیمون بهم خورده لعنت خدا بر سیستم دزدی کشور
برای کارکاه تولیدی وام لازم زروری دارم به هربانکی که بگی رفتم باوثیقه دریق از یک ریال حمایت ازتولید فقط جز شعارنیس میخام برگردم به زادگاهم زمین دارم کلی عیده دارم برا چند کار تولیدی میخام روستای که زمانی قنات لبریز ازاب بود که شهرک بینالود خشکاند بیچاره کشاورزان میخام انوع تولید زودبازده اباد کنم همایت میخام
فقیر مردم ایرانن به جز دو دهک اول که هم تو فقر مالی هستن وهم تو فقر مدیریتی مملکتشون
زده ۲۰۰میلیون وام فوری… بعدک بری داخلش میزنه برای تایید رتبه ی اعتبار ۱۲تومن پرداخت کنید همش کشک همش دروغ همش فساد پس کجایید حجابو ول کنید ابناروبچسبید
وجدانن این همه تبلیغ این همه حرف، وام گرفتن اسونه وبدون ضامنه تحویل یکروزه نمیدونم هزارتا مزایا تبلیغ میکنین… مملکت لطفا صدامو بشنوید بابا من زیاد نمیخوام ۴۰تومن وام میخوام دوتا ضامنم دارم فرهنگی معلم بازنشسته هرطوری ک بخواین دارم چک سفته هرکوفتی دیگه کارت یارانمم میدم سهام عدالتم میدم…. بابا ۴۰تومن میخوام این همه تبلیغ بدین خو
متأسفانه دروغ گویی در همه جای مملکت باب شده برای دیدن سایت ها و مطالب مزخرفشون سر مردمان نیازمند کلاه میذارن و مرتب مطالب کذب و دروغ درج می کنند و مردمان از همه جا مونده رو راهی بانک ها می کنند و…….