ژاندارك، زن مقدس و قهرمان ملی فرانسه، به نامهای: ژان، اهل «لورن»، «دوشیزهٔ اورلئان» و نیز بسادگی «دوشیزه» هم نامیده میشود.
او در فرانسهای ویران متولد شد كه مرگ و كشتار طی شكستهای صد سال جنگ، انسانها را به دیار عدم میفرستاد كه اصطلاحاً به «مرگ سیاه» موسوم شده بود.
«ژاندارک» دختری روستایی بود که در سال 1412 میلادی در فرانسه به دنیا آمد و در 30 می سال 1431 میلادی و در نشاطآورترین سالهای سرزندگی و جوانیاش در 19 سالگی به فرمان کلیسای کور و خرافی قرون وسطی سوزانده شد.
ژاندارک هنگامی که نوجوان بود، نواحی وسیعی از کشورش تحت سلطه انگلیسیها و متحدین آن قرار داشت. او که دوشیزهای مذهبی بود، در عالم رویا خود را مأمور دید که به نجات کشور و مقابله با آنگلوساکسونها برخیزد.
ژاندارک با اعتقاد ژرف به باورهای میهن پرستانهاش درحالیکه دوشیزهای بسیار جوان و بیتجربه اما با باورهای فولادین بود به دربال شارل هفتم (1461-1403)پادشاه فرانسه رفت و با پافشاری از وی درخواست کرد که برای جنگ با اشغالگران انگلیسی فرماندهی بخشی از سپاه فرانسه را به او بسپارد.
اگرچه در این تاریخ ژاندارک دوشیزهای 17 ساله بود، اما توانست موافقت پادشاه فرانسه را با سپردن سپاهی اندک به وی جلب کند.
او با عدهای اندکی، انگلیسیها را مجبور به ترک محاصره اورلئان (در جنوب پاریس) کرد و بر آنها پیروز شد.
ژاندارک پس از این پیروزی شگفتانگیز به شهر ریمس در شمال شرق فرانسه رفت تا در مراسم تاجگذاری شارل هفتم شرکت کند.
او پس از شرکت در این مراسم با سپاهیان فراوان فرانسوی راهی تسخیر پاریس شد که در اشغال انگلیسیها بود.
دوشیزه اورلئان در این نبرد سنگین با مقاومتی شگفتانگیز در عقب راندن انگلیسیها زخمی شد و به ناچار دست از مقاومت کشید.
ژاندارک در اثر خیانت اطرافیانش در جنگ علیه سپاهیان انگلیسی محاصره شد و کنت لوگزامبورگ او را اسیر کرد و به انگلیسیها فروخت.
ژاندارک در یک محاکمه ناعادلانه که افراطیون مسیحی انگلیسی آن را در کنترل خود داشتند، به اتهامات عجیبی مانند «فساد عقیده، بداخلاقی، کفر، الحاد، ضدیت با کلیسا و مخالفت با مسیحیت» مجرم شناخته شده و به بدترین نوع مجازات یعنی سوزانده شدن در آتش محکوم شد.
ژاندارک را در میدان ویو-مارشه واقع در شهر روئن (در شمال فرانسه) که در اشغال نیروهای انگلیسی بود، در حضور تعداد زیادی از سپاهیان انگلیسی و مردم تحریکشده روی سکوی بلندی قرار دادند و با انبوهی از هیزم زندهزنده در آتش سوزاندند.
این بانو، از آن پس به عنوان قهرمان ملی و اسطورهای برای کشور فرانسه تبدیل شد.
۲۵ سال بعد در سال ۱۴۶۵ میلادی، حکم دادگاه تفتیش عقاید توسط حکومت وقت لغو و از ژاندارک اعاده حیثیت شد. همچنین در سال ۱۹۲۰، ژاندارک توسط کلیسا در ردیف قدیسان مسیحی قرار گرفت.
حقایق جالبی درباره ژاندارک
- علیرغم تصوری که درباره ژاندارک به عنوان یک جنگجو داریم، او هرگز در جنگ حضور فعال نداشت و همیشه در پشت صحنه در زمینه استراتژی جنگ با ارتش همکاری میکرد.
- ژاندارک نهایتاً به اتهام جادوگری و الحاد دستگیر و با بیش از ۷۰ اتهام واهی ازجمله پوشیدن لباس مردانه و دزدی اسب، سوزانده شد.
- برخی ژاندارک را دچار بیماریهایی مانند صرع یا اسکیزوفرنی میدانند زیرا ادعا میکرد که نورهای درخشانی میدیده و صدای فرشتگان و قدیسین را میشنیده که به او میگفتند باید برای فرانسه بجنگد.
- ژاندارک از هیچ شهری به نام «آرک» نیامده و در دهکده دومرمی متولد شده بود. برخی اعتقاد دارند این نام به نام خانوادگی پدرش باز میگردد.
- اگرچه او نمیجنگید، اما در جنگ آسیب دید و یک بار بر اثر اصابت تیر به شانهاش زخمی شد که گفته میشود خودش آن را به خاطر انجام وظایفش درآورد.
- گفته میشود که ژاندارک نهایتاً به جرم الحاد و نه جادوگری سوزانده شد. در آن زمان اعتقاد داشتند باکرههایی مانند او نمیتوانند جادوگر شوند.
- بعد از سوزانده شدن، انگلیسیها ذغالها را پاک کردند تا بدن او دیده شود و کسی ادعا نکند که فرار کرده است. آنها سپس بدنش را دوباره آتش زدند تا بهطور کامل بسوزد و چیزی از آن بدن به یادگار نماند.
- بعد از آنکه بدنش به خاکستر تبدیل شد، بقایای آن را در رود سن ریختند.
- یکی از صداهایی که او ادعا میکرد هدایتش میکند، صدای کاترین مقدس بود که خود در سن ۱۸ سالگی و ۱۰۰۰ سال قبل از ژان به شهادت رسید. به گفته ژاندارک، کاترین مقدس او را به سمت شمشیر خود هدایت کرده که پشت محراب کلیسایی به نام خودش پیدا شده بود.
- اگر چه او این شمشیر را برای آسیب زدن به کسی در جنگ استفاده نکرد.
- ژاندارک علیرغم اینکه توانایی خواندن نداشت، اما میتوانست نام خود را امضا کند و اسمش را به صورت «Jehanne» که مؤنث همان «جان» است مینوشت که بعدها در فرانسه امروزی ژان خوانده شد.
- بعد از مرگ او، طبق نقشهای که برادرانش کشیده بودند، زنهای زیادی خود را ژاندارک معرفی کرده و جدای از استقبال گرم مردم اورلئان از آنها هدایای بیشماری میگرفتند.