از روزی که سیستم نوین بودجهریزی در ایران پا گرفت تا همین امروز، معضل کسری بودجه نیز پا به پای این مولود نوپا بزرگ و بزرگتر شده است.
جالب اینجاست که هرگاه درآمدهای دولت در مقاطع زمانی مختلف افزایش یافت، نهتنها مشکل کسری بودجه حل نشد، بلکه بهطرز شگفتانگیزی در مقیاس بزرگتری نسبت به سال قبل از آن بروز و ظهور یافته است. انگار که ناف اقتصاد ما را با کسری بودجه بریده باشند. مواجه شدن با کسری بودجه در پایان هر سال بهقدری طبیعی است که حتی در مناظرههای انتخاباتی هم کسی حرفی از حل این معضل به میان نیاورد و در عوض هر کدام از نامزدها راهکار پیشنهادی خود را برای جبران کسری بودجه دولت تحتریاستشان ارائه کردند.
اما آنچه در این سالها باعث شده این مشکل بیش از پیش بر سر زبانها بیفتد مسئله تحریمهای یکجانبه امریکا است که درآمدهای نفتی ما را به قدری کاهش داده که دولت حتی برای پرداخت حقوق کارکنان خود نیز دچار دلهره شد و برای حل این مشکل به هر ریسمانی چنگ زد. با این حال همیشه یک راهحل برای دولتها در اولویت بوده تا کسری بودجه خود را جبران کنند و آن هم استقراض از بانک مرکزی است؛ نهادی که باید بهقدری استقلال عمل داشته باشد که از دولت نسقکشی کند اما بانک مرکزی ایران هیچگاه نتوانسته در نقش یک نهاد ناظر بر سیستم بانکی کشور فعالیت کند و تقریبا در تمامی مقاطع بهعنوان حساب پسانداز دولت ایفای نقش کرده است؛ حسابی که دارنده آن هرگاه دلش بخواهد میتواند با طیب خاطر در آن دست برده و نیازهای ضروری و غیرضروری خود را برطرف کند!
پولیسازی اقتصاد
وقتی صحبت از پولیسازی اقتصاد میشود، به این مفهوم است که دولت اوراقی منتشر و از طریق آن اقدام به جمعآوری پول میکند تا کسری بودجه خود را جبران کند. حال این کار میتواند از طریق چاپ پول یا استقراض از بانک مرکزی انجام شود اما عمدتا از طریق عرضه اوراق اجرا میشود. هیچ فرقی ندارد که ما اسم این کار را چه بگذاریم؛ پولیسازی، تامین کسری بودجه از محل نرخ ارز، استقراض از بانک مرکزی یا فروش داراییها همگی به یک معنا هستند و در هر حال این حجم بالای پول وارد اقتصاد میشود.
اگر بتوانیم این پول را به سمت تولید هدایت کنیم میتوان امیدوار بود که تبعات منفی نداشته باشد؛ در غیر این صورت باتوجه به وجود تحریمها، این مسئله منجر به افزایش نرخ تورم خواهد شد. این یک معادله ساده است! وقتی چنین اقدامی را در اقتصاد کشور انجام میدهیم قطعا نرخ ارز هم تاثیر میپذیرد و با نوسان مواجه میشود؛ اقتصاد ما هم که بهشدت به ارز وابسته است و قطعا نرخ تورم و نرخ اجناس و خدمات افزایش مییابد.
غربیها چه میکنند؟!
در کشورهای توسعهیافته روال کار بسیار متفاوت است؛ برای مثال امریکا یا اروپا چنین کاری را انجام میدهند اما آنجا تبعات منفی نخواهد داشت، چون اولا این پول به سمت تولید هدایت میشود و ثانیا اقتصادشان به نرخ ارزهای خارجی وابسته نیست که با کوچکترین تلنگری قیمتها دچار نوسان شوند. نقدینگی میتواند از طرق مختلف افزایش یابد که چاپ اسکناس یکی از آنها است و حتی بهصورت الکترونیکی هم میتوان نقدینگی را افزایش داد.
در کشورهای غربی این اتفاق میافتد اما منجر به تورم نمیشود که دلیلش قوی بودن بخش تولید در این کشورها است. مثلا گفته میشود اقتصاد فلان کشور ۳ درصد رشد داشته است. این رشد اقتصادی بهمعنای افزایش ۳ درصدی میزان معاملات است و این معاملات نیاز به پول دارد. دولتهای غربی نیز برای تامین این نیاز نقدینگی را افزایش میدهند اما چون این معاملات در چرخه تولید انجام میشود، این افزایش نقدینگی هم منجر به تورم نمیشود؛ اما در ایران بهدلیل افزایش قیمتهاست که ما مجبور به افزایش نقدینگی میشویم؛ مثلا ما قبلا با ۲۰ میلیون تومان پراید میخریدیم اما الان ۱۵۰ میلیون تومان برای این معامله نیاز است. در این شرایط ۱۳۰ میلیون تومان پول بیشتر لازم است که دلیلش هم وجود تورم بالا است.