بیکاری پنهان عبارت است از يك بیکاری نامطلوب كه در آن قطع كار به چشم نميخورد.عدم استفاده از نیروهای کارآمد و متخصص ویا کار آمدی که دانش آنها مرتبط با مکان اعمال نمی شود،در یک سیستم اداری یا غیر اداری در ظاهر نشان دهنده کار می باشد اما در واقع مشکلات فراوانی برای آن سیستم و کل جامعه فراهم می آورد.
متاسفانه امروز شاهد هستیم در بانک های ما نه تنها توان و دانش کارکنان در انتصابات و احکام صادره مورد توجه قرار نمی گیرد، بلکه با عناد ورزی و لجاجت در برابر منتقدین موجبات بی انگیزگی و کاهش کارایی نخبگان ساعی را فراهم می آورند.
آنچه امروز به وفور دیده می شود بعضی مدیران شعب فاقد دانش و آگاهی بوده و سنگینی بار شعب بردوش کارمندان ساده اما با علم بالا و پر تلاش می باشد. از این بدتر برای مدیر چه می تواند باشد که از انجام امور مختلفی در مجموعه خود عاجز و ناتوان باشد؟در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات با رایانه بیگانه باشد؟اصلا نداند امور روزمره چگونه انجام می شود و پاسخ هر پرسشی را به کارکنان جز ارجاع دهد؟ چه اصراری هست که اینان مدیر باشند؟مگر در بانکها قحط الرجال آمده است ؟ آیا مصلحت بوده ؟ روابط بوده ؟(صد البته ) .شاید هم از قدرت گرفتن کارمندان دانا هراس داریم ؟(یقینا").
پس شعار کارمند دانا = سازمان توانا چه می شود؟ همش حرف بود نه؟
بسه دیگه بابا بسه! همینه که جهان سومی موندیم.شایدهم عقب مانده !
جالب اینه که با وجود اینهمه نیروی تحصیلکرده و مستعد بیکار در جامعه ، بانکهای ما در راستای سیاست بیسوادگرایی و نادان سالاری،مرتبا" اقدام به جذب کارکنان خدماتی و تبدیل مشاغل خدماتی موجود به کارمندان پشت باجه می نماید که علیرغم موفق بودن 10%این دسته در حرفه کارمندی ،مابقی معمولا به عنوان کارمند درجه4یا بیشتر فعالیت نموده و نمی توانند انتظارات را برآورده نموده و پرستیژ بانکی داشته باشند.
با این نیروی انسانی نه چندان جالب چگونه می توان خدمات جالب و برجسته ارائه کرد و جذب رضایت مشتری نمود؟!!!
الله اعلم.