آمارها نشان از باخت سنگین صنعت بیمه در برابر تورم دارد چرا که در سال ۱۴۰۰ نرخ تورم سالانه ۴۰.۲ درصد بود و میانگین نرخ بازده سرمایهگذاری کل صنعت بیمه ۲۱.۱ درصد یعنی ۱۹.۱ درصد کمتر از تورم در یک سال. با این شرایط شرکتهای بیمه میتوانند سهامداران را راضی نگه دارند و گزینه پیشنهادیشان برای پیروزی در برابر تورم چیست؟
وقتی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ شورای عالی بیمه آییننامه سرمایهگذاری موسسات بیمه را مصوب و ابلاغ کرد، کمتر کسی شاید تصور میکرد که جهش تورم به کانال بالای ۴۰ درصد، رویای سیاستگذاران بیمه برای افزایش بازده سرمایهگذاری در صنعت را بر باد دهد.
جهش تورم و پرش نرخ ارز و اثر آن بر بازارها به ویژه پس از خروج آمریکا از برجام قابل پیشبینی بود و این سوال مطرح است که کدام مدیرعاملی در شرکت بیمه ریسک ناشی از این ۲ جهش که باعث افت ارزش ریال میشود را پیشبینی کرده و توانسته سبد سرمایهگذاری شرکت را از امواج تورم و جهش فنر ارز در امان نگه دارد؟
اگر بازده بازار سهام در اواخر سال ۱۳۹۸ تا ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ را فاکتور بگیریم که البته برای برخی شرکتهای بیمه خوش یمن بود، روشن است که نه دیگر بازار سهام جذابیت برای سرمایهگذاری داشته و نه سپردهگذاری در بانکها با هدفگذاری نرخ سود حداکثر ۲۰ درصد چرا که نرخ تورم دستکم ۲ برابر سود بانکی بوده است.
آیا مقصر باخت بیمهگران در حوزه سرمایهگذاری خودشان بودهاند یا انفعال بیمه مرکزی و شورای عالی بیمه در بازنگری فوری آییننامه شماره ۹۷ و اصولا این پرسش مهم مطرح است که تثبیت حدنصابهای سرمایهگذاری برای همه شرکتها فارغ از سطح توانگری مالی و میزان نقدینگی در دسترسشان منطقی و قابل دفاع است؟
مجید بهزادپور، رئیس کل بیمه مرکزی در حاشیه همایش بینالمللی بیمه و توسعه در ۱۳ آذر ۱۴۰۱ قول داد تا آییننامه سرمایهگذاری موسسات بیمه را در دستور کار اعضای شورای عالی بیمه قرار دهد تا نسبت به اصلاح آن اقدام کنند.
او با تاکید بر اهمیت اصلاح آییننامه سرمایهگذاری شرکتهای بیمه آنهم در راستای سودآورتر شدن بیمهگران تصریح کرد: نظارت بر سرمایهگذاری و اصلاح آییننامه به سود شرکتهای بیمه، حفظ حقوق بیمهگذاران را به دنبال دارد و نهادناظر صنعت بیمه این هدف را با جدیت پیگیری میکند.
فکر کنید سرمایه خودتان است!
در سالی که گذشت تنها یک شرکت موفق شده بازده بالای نرخ تورم را از محل سرمایهگذاری به دست آورد و تنها ۹ شرکت بازده بالاتر از میانگین کل صنعت را ثبت کردهاند.
حال اگر مدیران شرکتهای بیمه که معتقدند از محل عملیات بیمهگری سود چندانی به دست نمیآید، چه برنامهای برای بازده بیشتر از محل سرمایهگذاری دارند؟
اصلا فکر کنید آنچه در دست شماست، سرمایه خودتان است. آیا این گونه در برابر امواج تورم و جهش نرخ ارز بیدفاع و منفعل ظاهر میشوید؟
سوال مهمتر اما متوجه اعضای شورای عالی بیمه به عنوان سیاستگذار صنعت است که پاسخ دهند با جایگزین شدن آییننامه شماره ۹۷ به جای آییننامه شماره ۶۰، آیا بازده صنعت بیمه از محل سرمایهگذاری جذابتر شده است؟
گزینههای بدون ریسک یا انفعال؟
گزینههای فعلی پیش روی شرکتهای بیمه برای سرمایهگذاری از محل ذخایر فنی، حقوق صاحبان سهام و … محدود است و البته غالب این گزینهها نرخ سود تثبیت شده و به اصطلاح بدون ریسک است. از سرمایهگذاری در بانکها گرفته تا خرید اوراق مالی اسلامی با ضمانت دولت یا بانکها و شرکتهای تامین سرمایه یا اوراقی چون اسناد خزانه اسلامی، اوراق مرابحه، صکوک و اجاره.
شاید افزایش اخیر نرخ اوراق گواهی سپرده بانکی به میزان ۲۳ درصد فعلا جذاب به نظر برسد اما در برابر تورم بالای ۴۰ درصد، بازهم بازده منفی نصیب بیمهگران و البته سهامداران خواهد شد.
گزینه دیگر خرید سهام شرکتهای پذیرفته شده در بازار سهام یا خرید واحدهای صندوق سرمایهگذاری ثبت شده نزد سازمان بورس است و راه دیگر اما مشارکت بیمهگران در طرحها یا اجرای عملیات عمرانی، ساختمانی، املاک و مستغلات است.
معمای سرمایهگذاری در زمین بیمه
سنگ بنا و چارچوب بنیادین سرمایهگذاری شرکتهای بیمه بر امنیت سرمایهگذاری، قدرت نقدشوندگی و متنوع بودن پرتفوی سرمایهگذاری قرار دارد به گونهای که سبد سرمایهگذاری بیمهگران باید با ماهیت بدهی آنها تطابق داشته باشد. از این رو سیاستگذاران بیمه در تصمیمگیری خطوط قرمزی را ترسیم میکنند که در نهایت ریسک سرمایهگذاری هم قابل سنجش و هم قابل مدیریت باشد.
حال سوال اینجاست که برنامه بیمه مرکزی برای بازنگری در الگوی حاکم بر آییننامه سرمایهگذاری شرکتهای بیمه چیست و آیا اصلاحات احتمالی باعث خواهد شد تا شرکتهای بیمه به بازیگران جدی در تعامل با بانکها و نهادهای سرمایهگذاری و بورس تبدیل شوند؟
مدیران بیمهگر یا آیندهنگر؟
به نظر میرسد عصر مدیران بیمهگر و فاقد آیندهنگری به پایان آمده است. این یک واقعیت است که روحیه مدیران صنعت بیمه در پذیرش ریسک در حوزه سرمایهگذاری بیش از اندازه محافظهکارانه است و آنها بیشتر وقت و تمرکزشان را بر بیمهگری اختصاص دادهاند در حالی که آینده از آن مدیرانی است که آیندهنگر، جسور، تحلیلگر و برخوردار از یک تیم حرفهای و قوی در حوزه سرمایهگذاری باشند.
شاید مصداق این تغییر نگاه سهامداران عمده به هیات مدیره شرکتها را بتوان اکنون به وضوح بیشتری مشاهده کرد. چرا که دیگر حضور نمایشی در رویدادهای مالی نظیر نمایشگاههای صنعت بانک، بیمه و بورس و یا همایشهای مهم مرتبط به ۳ ضلع شکلدهنده بازارهای مالی به پایان آمده و سهامداران از مدیران انتخاب شده، برنامه میخواهند تا بدانند که نقشه آنها برای حضور در بازارهای دیگر و تغییر نگرش سرمایهگذاری چیست؟
به واقع تشکیل شرکتها و هلدیندگهای سرمایهگذاری توسط برخی از شرکتهای بیمه در سالهای اخیر نشان میدهد که دیگر گزینه انتخاب یک فرد به عنوان معاون سرمایهگذاری کفایت نمیکند بلکه مهم داشتن استراتژی بلندمدت در حوزه سرمایهگذاری است. به عصر آینده دنیای بیمه خوش آمدید!