بحث من در اینجا نه تاریخی، نه فرهنگی و نه سیاسی است، بلکه یک بحث «استراتژیک» است. دو اتفاق در حال افتادن است؛ یکی در داخل کشور و دیگری در بیرون مرزهای سیاسی ایران است. مرزهای سیاسی ما ایران کوچکی که همان ایران سیاسی است که در کنار آن ایران فرهنگی قرار دارد.
در بیرون مرزهای ما اتفاقات مهمی رخ داده است؛ از طرفی در شرق و غربِ مرزهای کشور نیروهای جدیدی ظاهر شدند که دشمنان قسمخورده ایران هستند. اتفاقاتی در منطقه رخ داده که ما متوجه نشدیم که در دهههای اخیر ریشه آن در کجاست و تا کجا میتواند برای ایران خطرناک باشد؛ پس از انقلاب اسلامی واحد فهم ما از مسائل استراتژیک در منطقه، مفهوم «امت» بوده است.
تصور ما هم این بود که برای کثرتها در این منطقه واحدی است که به آن امت میگوییم و در همه ارزیابیهای سیاسی خودمان در منطقه وحدت امت را به حساب میآوردیم و عامل تعیینکنندهای بود. ولی در یکی دو دهه گذشته به ویژه بعد از جنگ عراق با ایران متوجه شدیم که در منطقه اتفاقات دیگری میافتد و ایران به لحاظ جغرافیایی در جایی قرار گرفته که گویی جای آن اینجا نبوده است. نیروهای جدیدی که در این منطقه ظاهر شدند، به ما نشان دادند که ایران نمیتواند منافع استراتژیک خود را تنها بر مبنای وحدت امت بگذارد.
بنابراین امروز ما در داخل آنچه فکر میکردیم که امت واحدی است، هدف اصلی تهاجم همه جانبه قرار داریم. به تدریج عربستان به دشمن عمده ایران در منطقه تبدیل شده است و برخی از کشورها را بهصورت صریح و بعضی دیگر را بهصورت ضمنی به یک ائتلاف دشمنانه با ایران میکشاند. بنابراین یکی از مرکزهای دشمنی با ایران در عربستانی است که نیروهایی را به تدریج علیه ایران بسیج کرده است.